*دختر 20 ساله به علت درد شدید شکم و با شک به پارگی کیست تخمدان بستری شد و در آزمایشات و سونوگرافی انجام شده نهایتا تشخیص بارداری خارج رحمی داده شد.

حال و احوال و شوک مادرش شد یکی از اون خاطرات ماندگار گوشه ی ذهنم برای همیشه!


*شاید هایلایت ترین اتفاقات دومین کشیک نم همین دوتا سقط دم آخری باشن.یکی القای سقط در زنی که توی سونوگرافی جنینش آنومالی نشون داده بود و توی ظاهر جنین دفع شده هم این آنومالی ها واضحا قابل تشخیص بودن.و یکی هم اون زنی که با درد شکم و خونریزی واژینال اومد و ادعا میکرد از بارداریش خبر نداشته اما وقتی دکتر معاینه اش کرد باقیمونده های شیافی که برای سقط استفاده کرده بود رو پیدا کرد.دکتر میگفت تو چقدر بیرحمی.زن میگفت مشکل مالی دارم.دکتر با نهایت عصبانیت میگفت خب از روش پیشگیری درستی استفاده کن.زن چیزی نمیگفت.دکتر برای کشیدن جنین از داخل واژن به مشکل خورده بود و نگران بود سرش که گیر کرده کنده بشه و مدام زیر لب غر میزد و میگفت بیرحم،بیرحم.

اما من به این فکر میکردم که احوالات اون زن نه برای من و نه پزشک کشیک قابل درک نیست.همونطور که احوالات اون زن اول که بعد از دفع کردن تکه ی وجودش به نقطه ی نامعلومی روی سقف خیره شده بود و تنها حرفی که از دهنش شنیدیم این بود"برام نگهش دارین،میخوام دفنش کنم".


*زن اومده بود تا برای ترخیص دخترش نامه ی رضایت شخصی بگیره.دخترش بعد از سزارین دچار تب شده بود که یکی از مسائل بسیار حساس هست و دکتر به شدت تاکید داشت این زن نباید بره خونه.پرستار گفت چطور انقدر بی فکری?.زن با بغض گفت خانم بخدا من کاره ای نیستم.شوهرش دو روزه داره بهم فشار میاره که چرا الکی نگهش داشتین بیمارستان?رضایت بدین بیارینش دیگه بسشه!!!پرستار گفت به شوهرش بگو ممکنه بمیره.زن با حالت کلافه ای گفت بخدا گفتم.ولله گفتم.


مشخصات

آخرین جستجو ها