هوای خونه غمگین بود.هر کسی به طریقی خودش رو خواب کرد و دودش رفت توی چشم من که تازه شبم از الان شروع میشه.پهن شدم روی تخت و آهنگ"هزار و یک شب" ابی توی سرم پلی میشه و باهاش میخونمبه عکسی که پسرک رذل همکلاسیم از عقدش گذاشته نگاه میکنم و توی دلم برای دخترک زیبا غصه میخورم.بنظرم موقع تحقیق از خواستگارتون به جای مراجعه به دوست و آشنا،از همکلاسی هاش چندتا سوال بپرسین.اون دختر به ذهنش هم خطور نمیکنه ما چه چیزهایی از همسرش با همین دو چشم روی کلّه دیدیم.اون دختر لابد خوشحاله که همسرش پزشکه و قیافه ی خوبی هم داره و اقوامش هم برای بختش،به به میکنن.

خیلی وقت میگذره از آخرین باری که گفتم ازدواج نکنید خواهرانم،برادرانم و خب حالا بعد مدتها دوباره همین مهم رو خاطر نشان میکنم.!


مشخصات

آخرین جستجو ها