*زن بیست و هفت ساله ی گراوید شش!

زن سی و نُه ساله ی گراوید ده!

هر دو افغان.

(گراوید یعنی تعداد بارداری ها)


*زنی که دو بچه ی سالم داشت و حالا در این بارداریش نتیجه ی غربالگری سه ماهه ی اولش خوب نبود و نشان دهنده ی احتمال بالای سندروم داون بود اما زن به علت مشکلات مالی،غربالگری سه ماهه ی دوم را انجام نمیدادهزینه ی بزرگ کردن یک بچه بیشتره یا انجام یک تست غربالگری?آیا برای کسی که دوتا بچه ی سالم داره و از طرفی مشکل مالی،آوردن بچه ی سوم با عقل قابل توجیهه?


*زنی که به اندازه ی تارهای موی سرش تحت انواع روش های کمک باروری قرار گرفته و دروغ نیست اگر بگم چند صد میلیون خرج کرده اما به علت مشکل آناتومیک رحمی نمیتونه بارداری ها رو به انتها برسونه و در حسرت مادر شدن میسوزه اما حاضر نیست از رحم اجاره ای که شرع و قانون و طب بهش اجازه میدن استفاده کنه!


*زنی که به علت مشکل اسپرم های همسرش از طرف پزشکها برای بچه دار شدن تقریبا رد شده و حاضر نیست حتی لحظه ای به آوردن یک بچه ی معصوم و بزرگ کردنش فکر کنه و طعم مادر شدن رو بچشه و به جاش فقط گریه میکنه.درحالی که وارد چهل سالگی شده و تمام سالهای جوونی که میتونسته به لذت بردن از دیدن فرزندش بگذرونه رو با چشم اشکبار گذرونده.یاد حرف اتند نم افتادم که با وجود داشتن چندتا بچه،میگفت گاهی با همسرش راجع به این صحبت میکنن که برن بهزیستی و بچه ها رو ببینن بلکه مهر یک بچه به دلشون بیفته و وقتی ما پرسیدیم چرا?شما که بچه دارین?گفتن من دلم بچه ی بیشتر میخواد و از طرفی وقت و توان دوباره باردار شدن رو ندارم و بخاطر بالا رفتن سنّم احتمال مشکلاتم طی بارداری زیاده.پس چرا وقتی از پس هزینه هاش بر میام یک بچه ی معصوم رو بزرگ نکنم تا هم خودم عشق بگیرم ازش و هم اون رو در حد توانم خوشبخت کنم.تفاوت نگاه آدما رو میبینید?


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها