همگروهی سابقم مجتبی داره برای امتحان دستیاری میخونه.امروز ویس فرستاده به همون سبک خودش که واااای گلی دلم برات اقد شده توله:/.میگم خوب میخونی?میگه اره بابا روزی دو ساعت رو میخونم دیگه:/

میگم پولداری و ماشین فلان و خونه مستقل و دوست دخترای فراوون به هرحال وقت آدمو میگیرن دیگه،میگه آ قربون دختر چیز فهم:))))

میگم مجتبی تو که دستت به دهنت میرسه،منم که دختر با کمالاتی ام خب لامصب چشماتو باز کن.خرج از تو درس خوندن از من.میگه ***(قابل پخش نیست متاسفانه)!

چشمم افتاد به پیامایی که قبلا در دوران اینترنی رد و بدل کردیمیه جا مجتبی اینترن طب بود و من میخواستم از پاویون ازش بخوام برای مریض اورژانسم اوردری که رزیدنت داده بود رو بذاره.نوشتم مجتبی جون?

جواب داد جون جون نکن بگو چی میخوای!!!:))))))

یه ساعت خندیدم به روزگاری که داشتیم.

یادش به خیر?!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها