بابت اینکه در دوران اینترنی بخش هایی که گذروندیم رو خوندم واقعا خوشحالم و الان گرچه چیزی از مطالب یادم نیست اما همینکه یک جاهایی رو هایلایت کردم و نکته ای نوشتم خودش کلی به سرعتم کمک میکنه.اما عفونی.ماه هایی که بخاطر مسائلی انقدر به هم ریخته بودم که ناهار و شامم اشک بود و به ضرب و زور قرص خودم رو خواب میکردم و نتونستم عفونی بخونم و نتیجه اش امروز بود که سر فصل داروها هزار بار مُردم و زنده شدم و تصمیم گرفتم رهاش کنم اما نکردم.با خوندن هر سطر از خدا خواستم بهم توان بده و داد و من فکر میکنم این از دعای مادرم بود که با دیدن هیبت رحم برانگیزم بغض کرده بود.من همیشه با مباحث داروها مشکل داشتم و وسواس فکری هم شده مزید بر علت و نتیجه این که خوندن یک جزوه برای بار اول واقعا بهشم فشار آورد.خداروشکر که فردا وارد بیماریها میشم و مغزم نفسی میکشه.

 

*تنها قرصی که باهاش آرامش داشتم و هیچ عارضه ای برام ایجاد نکرده بود کلا نایاب شده.به روانپزشکم پیام دادم و گفتم به دادم برس.گفت فلان قرص رو بخور،گفتم بخاطر یبوست قطعش کردم.گفت فلان قرص چی?گفتم اون که احتباس ادراری میداد و گذاشتمش کنارو نهایتا چون هیچ قرص ضد اضطرابی به اندازه ی اون قرص بی عارضه نیست و هیچ جایگزین مناسبی هم نداره دکتر مجبور شد برام یک دارو از خانواده ی آنتی سایکوتیک ها تجویز کنه!!و مسلما من قصد خوردنش رو ندارم چون شک ندارم عجیب ترین و نایاب ترین عارضه اش رو روی من میده و علی الحساب وقت رسیدگی به این امورات رو ندارم.نتیجه?نتیجه اینکه این چهار ماه رو باید بسوزم و با اضطرابم بسازم.

قرص گیر نمیاد،سایت های دانلود فیلم رو هم که زدن داغون کردن.ما واقعا چه جنس عجیبی هستیم که توی این دیوانه خانه هنوز زنده ایم و امید داریم.مثلا همین خود من به چه امید روزی چهارده ساعت مثل روبات درس میخونم وقتی میفهمم قراره کسی که هیچ تلاشی نکرده از هزار راه عجیب و غریب بیاد و جای امثال من رو بگیره?!.از خودم،از خودمون تعجب میکنم.

*بابت اشتباه زدن تاریخ ها به من ایراد نگیرین.من همینکه زنده ام شاهکار کردم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها