آدمها هر روز خنجر تیز تری را در قلبم فرو میکنند.هر روز فریبی تازه.دسیسه ای نو.هر روز با سلاح جدیدی احساساتم را نشانه میگیرند.
و من تکه تکه و پر از درد.پر از خون.و با کوهی از اندوه،آهسته و به سختی مثل پیرمردی که کوله بار سنگینی را بر پشتش گذاشته باشند خودم را جلو میکشم و پیش میبرم.من میان اشک هایی که میریزم ته ته ته قلبم به وجود خدایی که هر چند از دور اما هوایم را دارد اعتقاد دارم.من دلم،کمرم،وجودم شکسته اما هنوز ایمان دارم خدا یک روزی انتقامم را خواهد گرفت.

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها